| بازی سرنوشت (قسمت بیست و دوم)http://www.jadidtarin.com/mag/sargarmi/roman/6561 
                                     محمود كه آتيش تموم وجودشو مي سوزوند و همه بدنش مي لرزيد همه جاي پاكت نامه و زير نامه رو نگاه كرد و آدرسي پيدا نكرد و بعد از اينكه يه خورده دقت كرد متوجه شد كه از پشت و زير نامه قسمتي رو كه شايد نشوني روش نوشته شده بود 
                                  |